انسان محور جهان است و بدون تفسیر صحیح و منطقی از او، هرگونه تفسیری نسبت به هستی مبهم و ناکارآمد خواهد بود. از این روی انسان شناسان و جامعه شناسان و فلاسفه اگزیستاسیالیست سعی وافری پیرامون انسان و شناخت ابعاد وجودی وی مبذول نمودهاند و علم انسان شناسی را رکن ورود به هستی شناسی جامع قلمداد کردهاند و پیرامون آن قلم زدهاند تا جایی که گویی مدخل ورود به علوم بشری و غیربشری همین علم است. البته انسانشناسی برای دیگر شاخههای علوم انسانی همچون مدیریت نیز مبنایی به دست میدهد که در نحوه شناخت ما از ارکان سازمان مؤثر است. بنابراین نوشتار در پیش رو از جهت روشن شدن مباحث انسان شناسی و ابعادش از دیدگاه علوم و ادیان و فلسفه و عرفان مورد توجه قرار گرفته است و تلاش در روشن شدن ابعاد درونی و بیرونی انسان در حد میسور، شده است.